نوشته شده توسط : حامد سیفی

دكتر ابراهيم فياض يكي از اساتيد دانشگاه در گفت‌وگويي با هشدار نسبت به شكل‌گيري انقلاب جنسي درايران به دولت پيشنهاد داد تا خانه‌هايي را براي تخليه جنسي ايجاد كند.
وي در اين گفت و گو با تاكيد بر اين كه نمي‌توان غريزه جنسي را در خيابان ارضا كرد گفت: ".....‌پيشنهاد من اين بوده كه دولت به سرعت و به صورت انقلابي خانه‌‌هاي ده‌ متري، بيست و سي متري بسازد كه حالت دنج و كم مئونه‌ دارند، تا از انقلاب جنسي در ايران جلوگيري شود....."
وي افزود:‌".... با اين وضعيت اگر پيش برويم ما در ايران حتما در چند سال آينده با مشکل مواجه خواهيم بود. كه اوج آن در همجنسگرايي و روابط زنان و مردان همسردار خواهد بود كه احتمالا با تبليغات دشمن هم تقويت خواهد شد....."



متن کامل گفتگو در زیر آمده است:

● اگر ممکن است در ابتدا تعریفی از جنگ نرم و شاخصه های آن برای ما ارائه دهید.
مطالعه تاریخ جنگ بشر می تواند راهنمای خوبی برای ما باشد. تاریخ بشر سراسر جنگ بوده است؛ یعنی از وقتی که بشر شکارچی بوده، یا جمع آوری غذا می کرده است و یا زمانی که گروهای انسانی روی قلمرو شکار و یا جمع آوری غذا با هم درگیر می شدند. بر همین اساس هروقت نگاه می کنیم تکنولوژی به شدت رابطه تنگاتنگی با زندگی انسان داشته است و جنگ باعث شده که بیشترین تحرک و جهش های تکنولوژیکی را شاهد باشیم و از سوی دیگر هم، تکنولوژی روی جنگ تاثیر داشته است. از گذشته تا کنون تکنیک ها و تکنولوژیهای جنگی مدام تغییر و تحول داشته تا اینکه به تکنولوژی غالب بشری امروز رسیده ایم که شامل تکنولوژی های دیجیتال و نرم می شود و جنگ هم با وررود به فضای رسانه ها، شکلی نرم به خود گرفته است. از جنگ جهانی دوم که مدرنیسم تبدیل به مدرنیته شد، این تبدیل رخ داد که آغازگر آن هیتلر بود. اولین بار گوبل، معاون هیتلر، موفق شد توسط رادیو، جنگ نرم را در جهان پیاده کند، یعنی آلمان این سبک جنگ را شروع کرد که تا امروز هم ادامه دارد.

● اگر بخواهیم شاخصه های جنگ نرم را در مقابل جنگ سرد برشماریم، شامل چه مواردی می شود؟
در این نوع جنگ عواملی که باید با ابزارهای سخت جنگ را به پیش ببرند دیگر قادر به جنگ نیستند، یعنی اراده های سربازان از بین می رود، اراده های افسران از بین می رود و همت سیاستمدارها کاهش پیدا می کند و به اصطلاح این سیاستمدارها دچار رعب و یا سستی می شوند. یعنی با قوه تخیل و زیبایی شناسی انسان ها بازی می شود و انسان ها از درون مضمحل می شوند، و جنگ را شروع نشده رها می کنند. ما در جنگ خودمان نمونه های زیادی از این دست داشته ایم؛ طوری که سربازان صدام بارها و بارها سنگرها و تجهیزات خود را می گذاشتند و فرار می کردند و هنوز سربازان ایرانی نرسیده عرصه را خالی می کردند و کمتر مقاومتی از خود نشان می دادند.

● شما به تجربه جنگ خودمان اشاره کردید. گفته شده انقلاب اسلامی ما هم خود نوعی از مصادیق جنگ نرم در برابر قدرت سخت رژیم حاکم بوده است و به عنوان یکی از غیرخشن ترین انقلاب ها در مقابل انقلابهایی چون انقلاب فرانسه قرار داده می شود. حال که ما که مدعی ویژگی قدرت نرم در انقلاب خودمان هستیم، آیا امروز این قدرت را از دست داده ایم؟
نه ببینید انقلاب ما انقلاب نرم بود و نه جنگ نرم و این فرق دارد؛ چرا که مدرنیسم اساسش بر جنگ است و جنگ نرم را در رابطه مدرنیسم می توان به کار برد، اما انقلاب ما در حقیقت انقلاب نرم بود.

● منظورم قدرت نرمی بود که در انقلاب اسلامی ما تولید شد و بر قدرت سخت رژیم پهلوی غلبه کرد. آیا ما آن قدرت نرممان را از دست داده ایم و در مقابل حریف انفعالی عمل می کنیم؟
این چیزی که امروز در دنیا وجود دارد چیزی نیست جز بازتولید تئوریک انقلاب ما. یعنی دشمن، انقلاب ما را بازتولید تئوریک کرد و همین را بر علیه خود ایران بکار برد.(از ماست که بر ماست). مبنا را باید در اینجا جستجو کرد؛ یعنی کشوری که خودش کار را شروع کرده است ولی نتوانسته بازتولید تئوریک کند، از سلاحش بر علیه خودش استفاده خواهد شد و سلاح خود انسان اگر علیه خودش استفاده شود، حتما منجر به شکست او خواهد شد. انسان برای شکار عقاب از پر خود عقاب استفاد کرد، چرا که تصور بر این بوده که پر عقاب که چنان قوت و قدرتی دارد که عقاب را به پرواز در می آورد در تیر هم چنین تاثیری خواهد داشت. یعنی اگر ما کاری را شروع کنیم و نتوانیم بازتولید تئوریکش کنیم بر علیه خود ما استفاده می شود. این یک واقعیت است و این معادله در همه جا وجود دارد، نه فقط در بحث جنگ نرم. مثلا از سلاح خود غربی ها علیه خودشان استفاده شده و از خود مدرنیسم بر ضد مدرنیسم استفاد شده است. البته این بدین معنا نیست که ما عقب نشستیم ولی خیلی مهم است که بازتولید تئوریک خودمان را داشته باشیم تا رودست نخوریم. ضربه را از آنجایی خوردیم که نتوانستیم انقلاب خودمان را بازتولید کنیم.

● در بحث جنگ نرم گفته می شود غرب متکی بر تکنولوژی و قدرت جاذبه های تبلیغاتی مادی اش خاصه در امور جنسی است. در مقابل ما به عنوان یک تمدن شرقی اسلامی مدعی تملک یک فرهنگ غنی و با محتوا هستیم. به نظر شما در این تقابل کدام یک از این عناصر تعیین کننده تر هستند؟
اتفاقا مشکل ما همین است که همیشه تصور کرده ایم غرب فقط قدرت تکنولوژیک دارد، در حالیکه غرب نرم افزارش هم قوی است. یعنی ببینید بازپردازش تاریخ و فرهنگ ایرانی از ابتدا تا کنون در رسانه های غربی چگونه بوده است. کارهای آنها در رابطه با ما خیلی قوی تر بوده است. این اشکال خود ماست که کار ما نسبت به آن ها آنچنان قوی نبوده است. آنها با این تئوری ها می توانند انسانها را بخرند و به انسانها جهت دهند.

● ولی ما مدعی هستیم که با وجود سنت دینی و ملی مان و در محتوای فرهنگی مان دست بالا را نسبت به دیگران داریم.
ما فقط مواد خام داریم. از لحاظ تاریخی این ها مواد خام ما هستند مثل مواد نفتی مان که بشکه بشکه می دهیم دیگران بازتولید کنند. ما سنت ها را داده ایم آنها بازتولید کرده اند. به همین علت دیدگاه های ما هم امروز متأثر از شرق شناسی آنهاست.

● به نظر شما اکنون چطور می توانیم این محتوای فرهنگی که به قول شما خام است را بازپروری کرده و در بازی وارد کنیم؟
در وضعیت موجود، ما قبل از هرکاری باید شروع کنیم گسل هایی را که در این چند سال، از بعد از جنگ تا الأن توسط خود درونی ها به وجود آمده – مثل دولت بازسازی و دولت نوسازی- را از بین ببریم، چرا که دشمن از همان گسل ها رسوخ می کند و پیش می آید. مثالی می زنم؛ در زمان شروع جنگ که ما در کوه های کله قندی بودیم کافی بود از یک دره غافل شویم، دشمن مارا دور زده و بالا می آمد و همه را می کشت. و ما همیشه شبها گوش به زنگ بودیم که از سوی دشمن دور نخوریم. ما از چهار طرف دره داشتیم و از هرکدام اگر یک تکاور می توانست بالا بیاید همه ما را می کشت.
این گسل ها و دره ها را باید دریابیم. مثلا همین نکته ای که گفته اید جذابیت جنسی، مسأله جذابیت جنسی نیست. ما گسل جنسی داریم. متاسفانه هیچ گونه چهارچوب اجتماعی مشروع برای ارضاء غرایز جنسی جوانان در جامعه ما تعریف نشده است. یا خانه نیست، یا شغل نیست یا مشکل های فرهنگی مثل جهیزیه های سنگین که همه و همه مانع سازی می کنند. لذا الآن جوانان ما به شدت دچار مشکل اند.
من بزرگ ترین قدرت محرکه این حوادث اخیر پس از انتخابات، را محرک جنسی می دانم. کاندیداهای معارض به دنبال خودنمایی جنسی رفتند. یعنی مثلا زنانی که لباس های سبز پوشیده بودند و تحریک آمیز بودند و یا جمع های رقص و ... یعنی از بعد از انقلاب تا کنون که ما نتوانستیم یک چارچوب نرم افزاری جنسی برای خودمان تعریف کنیم، محرک جنسی همیشه مسأله ساز بوده است. ما نتوانسته ایم معروف های جنسی تعریف کنیم و تنها کاری که کرده ایم نهی از منکرهای جنسی بوده است. در حالیکه امر به معروف مقدم بر نهی از منکر است. اول باید معروف های جنسی و نرم افزارهای آن را پیدا کنیم، خودبه خود منکرات جنسی که نیاز به نهی داشته باشند کاهش می یابند. (و ما زنی الا شقي). حالا بحث من ازدواج موقت نیست، ولی امام (ع) می فرمایند اگر نظام کامل ازدواج پیاده شود کسی زنا نمی کند مگر انسان های بدبخت که تعدادشان هم در جامعه کم است.

● به نظر می رسد شما تأکید خاصی بر رابطه میل جنسی و سیاست داشته باشید.
وقتی تاریخ فرانسه را مطالعه می کنم، دوره 68 و 1960 آن، مثل وضعیت فعلی ما در دهه هشتاد است. عجیب است درسال 1388 همان واقعه ای رخ می دهد که در سال 1968 رخ داد. در آن سال در فرانسه انقلاب جنسی رخ داد و در ایران هم در حال رخ دادن است.
در حال حاضر فضای سیاسی و اقتصادی و هنجاری، همه به هم ربط دارند. نمی توان آزادی سیاسی داشت مگر اینکه آزادی اقتصادی هم داشته باشیم، نمی توانیم آزادی اقتصادی داشته باشیم مگر اینکه آزادی اخلاقی و ارزشی هم داشته باشیم. مثلا دموکراسی ]لیبرال[ به عنوان یکی از عناصر آزادی سیاسی خود به خود زمینه بروز یک سلسله افکار و حرکتهایی شده است که در برخی هواداران جنبش سبز دیدیم، مثلا روز 22 بهمن در ستارخان عده ای که سبز نبودند ولی به اصطلاح در حال تظاهرات آرام بودند، آن زنی که در جلوی اینها حرکت می کرد به شدت اروتیک و آرایش و لباس تحریک کننده داشت و منظور نهایی اینها آزادی روابط جنسی است. معنای خودنمایی جنسی عملا جز این نیست. همچنین بعد از مسائل پس از انتخابات کشف حجاب در جامعه بیشتر شده مثلا در عروسی ها زنان با لباس های کوتاه و یا بی حجاب بیشتر شده اند. این نشان از رخ دادن یک انقلاب در بعد اخلاقی و جنسی دارد.

● یعنی مشکلات جنسی وارد عرصه سیاسی شده اند و تاثیر می گذارند؟
همین که شما بر فرض یک جوان بالغ دارید که پر از شهوت است، و هیچ مکانیسمی هم- مانند اخلاقیات و سنت در دوره های قبل- وجود ندارد که آن را هدایت کند، این گسل بین ارضاء و غریزه بهترین ابزار برای رسانه دشمن در تبلیغات جنسی و سوء استفاده سیاسی است. این رسانه ها دولت را مانع اصلی ارضاء جنسی معرفی می کنند و القاء می شود باید به کسی رأی بدهیم که قصد دارد انقلاب جنسی کند. مثلا برخی از هواداران فلان کس برای آزاد کردن منکرات به او رأی می دهند.

● شما راه حل این معضل را چه می دانید؟
اولا باید بدانیم که غریزه جنسی را در خیابان نمی توان ارضاء کرد. در همه جای دنیا اگر کسی چنین کاری کند، عمل خلاف اخلاقی کرده است و به عنوان یک هنجار شکن شناخته می شود. این غریزه همیشه باید بطور پنهانی ارضاء شود و به قول شهید مطهری در فضای خصوصی ارضاء شود و این فضای خصوصی یعنی خانه. پیشنهاد من این بوده که دولت به سرعت و به صورت انقلابی خانه های ده متری، بیست و سی متری بسازد، که حالت دنج و کم مئونه دارند، تا از انقلاب جنسی در ایران جلوگیری شود والا با این وضعیت اگر پیش برویم ما در ایران حتما در چندسال آینده مواجه خواهیم بود. که اوج آن در همجنسگرایی و روابط زنان و مردان همسردار خواهد بود که احتمالا با تبلیغات دشمن هم تقویت خواهد شد.

● به نظر شما نهاد دموکراسی و انتخابات در ایران خود می توانند محملی برای جنگ نرم علیه آرمان های انقلاب اسلامی باشند؟ در اینجا دو دیدگاه متضاد هم وجود دارد؛ یکی معتقد است دموکراسی عامل افزایش قدرت نرم ایران و جایگاه ان است و دیدگاه دیگر دموکراسی را اتفاقآً محمل نفوذ عناصر بیگانه به بدنه نظام می دانند.
در واقع در اینجا جنگ بین دو نوع دموکراسی را شاهدیم؛ دموکراسی استقلالی و دموکراسی وابستگی. دموکراسی وابستگی که در جنبش سبز هم تجلی آن را دیدیم، در پی وابستگی به غرب است و یک دموکراسی وابسته به دموکراسی امریکاست و ادامه دموکراسی های اروپایی و امریکایی است. این سیستم از دوم خرداد تا الآن ادامه دارد که به دنبال بازتولید دموکراسی ]غربی[ هستند. در مقابل دموکراسی استقلالی است که شاخص آن احمدی نژاد است و بر اساس آن در معادلات قدرت درون ]نظام[ یک نفر پیروز می شود و یک نفر هم شکست می خورد.
اصولا دموکراسی در معنای استقلالی اش دارای مبنای فقهی است(امرهم شورا بینهم.) امر که عام است و اسم جنس است، یعنی همه امور مردم باید بصورت شورایی اداره شود. سیستم ولایت فقیه هم همین است. وقتی بیعت می کنیم از باب بیع است و بیع یعنی خرید و فروش و در نتیجه این دموکراسی به نوعی سیستم اعتباری است و با روابط اقتصادی جامعه هم مرتبط است. اسلام بازار آزاد را تا جایی که با عدالت منافاتی نداشته باشد، قبول دارد(الناس مسلطون علی اموالهم)، نه این که آزادی اقتصادی داشته باشیم و آزادی سیاسی نداشته باشیم. نه اینکه آزادی سیاسی داشته باشیم ولی آزادی فرهنگی نداشته باشیم. امام هم در واقع همین تعبیر را دارند وقتی می گویند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه زیادتر. در این جمهوریت، دموکراسی و مردمسالاری هم وجود دارد.
همین طور خداوند هیچ راهی برای کفار جهت تسلط بر مسلمین نگذاشته است(وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً – سوره 4 آیه 141). خدا فرموده کفار نباید بر امور مسلمین مسلط شوند، همین خدایی که گفته الناس مسلطون علی اموالهم و اگر این دو را جمع کنیم دموکراسی استقلالی حاصل می شود.

● ارزیابی شما از مصاف نرم ما با دشمن چیست؟ کجا نقطه قوت ماست و کجا نقطه ضعف ما؟
اولا جنگ نرم جای مشخصی ندارد و به شدت سیال است و به همین دلیل اگر شما یک تئوری جامع درباره جامعه نداشته باشید این جنگ در همه جا می تواند پیدا شود. به شدت متحرکت و نرم است، تغییر شکل می دهد و جابجا می شود. جایی که اخیراً ضربه خوردیم این بود که اینها را شناسایی نکرده بودیم. آنهایی هم که شناسایی کردند جدی گرفته نشدند. عده ای از قبل هشدار دادند که جنگ نرم در حال شکل گرفتن است. خیلی ها باور نمی کردند و هنوز هم خیلی ها مشکوکند و خلاصه هنوز نفهمیده اند چه اتفاقی رخ داده است. باورشان نمی شود که این اتفاق رخ داده و دشمن روی آن برنامه ریزی کرده است.
جنگ نرم تابعی است از تئوری ها و از حرکت های تئوریک. مثلا اگر شما «جامعه باز و دشمنانش» را نداشتید تئوری جنگ نرم و انقلاب نرم هم بوجود نمی آمد. اولین بار نظریه انقلاب نرم را پوپر درباره شوروی طراحی کرد و مشاور سیا و سازمان های اطلاعاتی غربی برای نابودی شوروی شد. کتاب جامعه بازش مبنا شد. الان هم که جورج سوروس در تمام جهان در حال انجام این کار است از کتاب و تئوری پوپر استفاده می کند.
پس مهم ترین عنصر در جنگ نرم فهم چارچوب های تئوریک است. فراموش نکنید جامعه باز، گفته است و نه جامعه آزاد؛ یعنی جامعه باز و دشمنانش نه جامعه آزاد و دشمنانش. این نشان می دهد که پوپر اصلا بحثش آزادی نیست. او یک جامعه ای می خواهد که تماما باز است برای اعمال نفوذ. یعنی همه جوامع باید باز باشند تا ]غربی ها[ بتوانند در آن نفوذ کنند.
بحث آزادی نیست، بلکه باز بودن است. پس اگر سیستم تئوریک پوپر نباشد دشمن هم نمی تواند آن را در زمینه اش اجرا کند. پس اولین چیزی که در جنگ نرم لازم داریم تئوری های کلان است؛ تئوری های کلانی که خودش را در مقابل فرایندهایی که دشمن بازتولید می کند، بازتولید کند. ما برای جهت یابی و مختصات یابی جامعه خودمان به شدت نیازمند تئوری های کلان هستیم؛ آنهم در سطح گسترده و زیاد. لذا باید این را بفهمیم تا در مقابل دشمن بایستیم وگرنه دشمن با تئوری های جنگ نرمش می تواند بر ما هم مسلط شود، همانطور که بر شوروی و اقمارش مثل گرجستان مسلط شد. ما باید فهم تئوریک از دشمن و نیز فهم تئوریک از خودمان داشته باشیم.
اگر فهم تئوریک نداشته باشیم زمینه را برای رخ دادن جنگ نرم فراهم کرده ایم. همان کاری که انقلاب اسلامی با غرب کرد و باعث شد غرب این قدر دچار مشکل شود. 22 بهمن اسلامی، بزرگترین پیروزی ایران در جنگ نرم علیه کشور های عربی وابسته به آمریکا و خود آمریکا بود. بعد از 22 بهمن می بینیم که کلینتون به منطقه می آید. خیلی جالب است آنهایی که علیه انقلاب شعار می دهند با عربستان رابطه دارند، حتی عربستان به عنوان سردمدار کشورهای وابسته به سرمایه داری جهانی، بودجه های برخی حرکت های اخیر در کشور را تأمین کرده است. چند روز پیش مقاله اخیر آقای کیسینجر را دیدم که می گوید در قصه اخیر ایران نتوانستیم آن را به آغوش کشورهای هم پیمانمان در منطقه خاور میانه برگردانیم و در خاورمیانه به شدت دچار مشکل خواهیم شد.

● یکی از ابزارهای مهم در جنگ نرم، رسانه های گروهی هستند. ارزیابی شما از توان رسانه های گروهی ایران در مقابل ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ای غربی چیست؟
آنها الآن همه همتشان را روی اینترنت گذاشته اند؛ یعنی رسانه ای که از طریق آن می خواهند با ایران بجنگند. چند سال پیش فرح گفت اگر شما با کاست و نوار و ضبط به جنگ شاه آمدید، ما هم می خواهیم با اینترنت به جنگ شما بیاییم. این را فرح از 18 تیر گفته است تا الآن. می بینیم که وزارت خارجه و وزارت دفاع امریکا به شدت روی توییتر و فیس بوک کار می کنند و سعی می کنند ارتباطهای دوطرفه و ارتباطهای جمعی را شکل دهند.
پس تکنولوژی آنها اینترنتی است و ما هم در مقابل اینترنت نمی توانیم بایستیم مگر این که اینترنتی عمل کنیم. صدا و سیما و کتاب و جزوه در درازمدت به کار می آیند اما در کوتاه مدت حتما باید به جنگ اینترنتی برویم. البته جمهوری اسلامی در برخی موارد توانسته در این عرصه خوب عمل کند و خود غربی ها هم به این اعتراف کرده اند.
رسانه، رسانه است. با همان رسانه و تکنولوژی ای که با آن جنگ را شروع کرده اند، باید به جنگ خودشان برویم و با یک نوع ترکیب و نظام رسانه ای خاص.

● برخی معتقدند علوم انسانی ای که ما طی این سال ها داشتیم به نوعی زمینه ساز شکاف هایی بوده است که مورد بهره برداری دشمنان قرار گرفته.
]مشکل[از این ها نبوده. بحثی که هست این است که هرکس در جنگ نرم تئوری اش کلان تر و جهانی تر باشد، برنده خواهد شد. یعنی تئوری شما باید کلان تر از تئوری آن ها باشد. ما اگر تئوری نداشته باشیم که خیلی وقت ها نداشتیم رو دست می خوریم. زمانی ما توانستیم با انقلابمان به آمریکا حمله کنیم چون تئوریمان خیلی کلان و جهانی بود. ولی کم کم با دولت های بازسازی و نوسازی بعد از جنگ که تا شانزده سال ادامه داشت خود بخ خود ما برای آمریکا قابل محاسبه شدیم. تا آنجایی که آمریکا تئوری هایش را بر ما پیاده کرد و در این چند روز انتخابات دهم بود که با مشارکت انگلیس، بی بی سی و صدای آمریکا این کار را انجام دادند.
پس مهم این است که اکنون بفهمیم دشمن کجاست. بحث های تئوری هم که می گوییم بحث فنی و پزشکی نیست بلکه طبیعتا مباحث علوم انسانی است. پس هر کس علوم انسانی اش قوی تر و عظیم تر و بزرگ تر، موفق تر. الآن یکی از بزرگترین مشکلات ما در بعد علوم انسانی فقط دانشگاه نبود، بلکه حوزه ها هم بودند.
بزرگترین مسأله ای که ما داریم وضعیت سازمان های علوم انسانی ماست، نه فقط دانشگاه ها بلکه حوزه ها که در بعضی جاها هم در قضیه اخیر ابزار دشمن واقع شدند و برخی از علماء درک مسائل نکردند. دلیلش این است که خود حوزه ها هم دچار مشکل اند. رابطه این سازمان های علوم انسانی باهم را هم باید بر این مشکلات افزود، مثل دانشگاه و حوزه و این گسل است و محل نفوذ رقیب ما. لذا ما باید روابط سازمان های علوم انسانی مان را در یک سیستم کلان کشوری شکل بخشیم وگرنه خود دانشگاه و حوزه ممکن است تبدیل شوند به ضدامنیت و علوم انسانی ای که باید برای ما در سطوح کلان ملی و بین المللی سیاست گذاری کند، می شود ضد سیاست گذاری.



:: موضوعات مرتبط: جنگ نرم و انقلاب جنسی از فرانسه تا ایران , ,
:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد